-
امامت تبیینی 12
-
درس1.1
-
درس1.2
-
درس1.3
-
درس1.4
-
درس1.5
-
درس1.6
-
درس1.7
-
درس1.8
-
درس1.9
-
درس1.10
-
درس1.11
-
درس1.12
-
جلسه پنجم امامت تبیینی
تقریر درس امامت تبیینی جناب استاد سبحانی – جلسه پنجم
بحث پیرامون حقیقت وماهیت امامت بود و دو ویژگی از ویژگی های امامت که بیان باشد از:1-مقام امامت و جایگاهش در نظام خلقت به نسبه با دیگر مقامات و2-نوع ارتباط امام با خداوند(بیان شد این ارتباط به شکل تحدیث است)مورد برسی قرار گرفت و روایات مربوط به این دو ویژگی مورد برسی قرار گرفت.
نکته:در بیان ویژگی اول امامت که نوع جایگاهش در نظام خلقت بود گفته شد که هم امامت نیازمند جعل خداوند است وهم محتاج فعل و انجام کاری توسط خود امام است پس با توجه به این نکته این به دست میآید که امامت هم مقامی است تفضلی و هم اکتسابی و این پاسخ به همان پرسش طولانی در تاریخ اندیشه است که آیا امامت تفضلی است یا اکتسابی؟
نکته دوم :همان طور که در جلسه گذشته نیز اشاره شد تحدیث بر خلاف تصور برخی مقام ومرتبت نیست بلکه از لوازم مقام امامت است یعنی اینکه امامت لوازم و تشریفاتی در مورد نوع ارتباطش نیز دارد که این نیز بازگشت به رسالتی است که امام دارد در نتیجه اقتضای این نوع تلقی خاص را دارد.
در این جلسه به دو ویژگی دیگر از مقام امامت که در روایات کافی شریف نیز به آن اشاره شده است پرداخته میوشد:
ویژگی سوم:ارتباط امام با عالم خلق و انسانی(که هم به نسبه با تک تک افراد و هم به نسبه با تاریخ بشریت)
ویژگی چهارم:ارتباط امام با نظام تکوین و هستی عالم.
آنچه از نوع تلقی وارتباط امام با خداوند گفته شد مربوط به این ویژگی هاست.
برسی روایات
ویژگی سوم:ارتباط امام با عالم خلق و انسانی:
مرحوم کلینی در مورد این ویژگی در کافی شریف دو باب را منعقد ساخته است،باب چهارم وششم.در باب چهارم نقش و ارتباط امام به نسبه با تک تک افراد بشر مورد برسی است وگوید که هر انسانی اگر بخواهد برایش اتمام حجت شود واینکه پیام الهی را دریافت کند منوط به آمدن امام وشناخت اوست که از این راه برایش حجت قائم شود.
اما در باب ششم ارتباط امام را به نسبه با تاریخ بشریت مورد دقت قرار داده است وبیان میکند که همواره تاریخ بشریت همراه با امام بوده است به نحوی که اگر در تاریخ بشر فقط دو فرد باقی باشند حتما یکی از آن دو امام است،این نشان دهنده سنت الهی در این باره است که خداوند سنت خویش را به نحوی قرار داده است که تاریخ بشر بدون امام نباشد و همواره منوط به امام بوده و اگر امام نباشد تاریخ بشر از بین خواهد رفت وتمام میشود.
این ویژگی سوم با دو بیان مختلف که به آن اشاره شد در روایات منعکس شده است و هر دو این لسان ها اشاره به ویژگی ارتباطی امام با انسان ها(اعم از یکایک افراد و تاریخ ایشان)دارد.
باب چهارم: بَابُ أَنَّ الْحُجَّةَ لَا تَقُومُ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ إِلَّا بِإِمَام
روایت اول: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّيِّ عَنِ الْعَبْدِ الصَّالِحِ ع قَالَ: إِنَّ الْحُجَّةَ لَا تَقُومُ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ إِلَّا بِإِمَامٍ حَتَّى يُعْرَف.
روایت دوم: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا ع يَقُولُ إِنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الْحُجَّةَ لَا تَقُومُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى خَلْقِهِ إِلَّا بِإِمَامٍ حَتَّى يُعْرَفَ.
روایت سوم: أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَبَّادِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَةَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: إِنَّ الْحُجَّةَ لَا تَقُومُ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ إِلَّا بِإِمَامٍ حَتَّى يُعْرَفَ.
سه روایت ابتدایی این باب مضمونش بلکه الفاظ نیز شبیه یک دیگر هستند.در این سه روایت عنوان امام به کار برده شده است.
حتی یعرف:آنچه در این روایات باید مورد برسی قرار گیرد عبارت حتی یعرف است که چه معنایی دارد.دو معنا از این عبارت به ذهن میرسد:
الف: یعنی امام زمانی حجت است که شناخته شود به بیانی دیگر زمانی حجت اقامه میشود که امام شناخته شود.
ب: منظور این باشد که قیام امام برای این است که اورا بشناسیم نه این که شناخته شود تا حجت باشد بلکه وظیفه این است که اوباید شناخته شود.
روایت چهارم: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع الْحُجَّةُ قَبْلَ الْخَلْقِ وَ مَعَ الْخَلْقِ وَ بَعْدَ الْخَلْق.
این روایت که آخرین روایت این باب است با سایر روایت های این باب متفاوت است.در این روایت عنوانی مشیر حجت است نه امام بر عکس سه روایت قبلی ولی با توجه به روایات دیگر منظور از حجت در این جا نیز امام است.در این روایت باید دو مورد برسی شود:الف:معنای خلق.ب:معنای معیت،قبلیت و بعدیت.
الف:برسی معنای خلق
1-منظور از خلق معنای عام خلقت باشد:یعنی خلق به معنای تمامی موجودات در این نتیجه یعنی اینکه امام قبل از خلقت تمامی موجودات بوده است و همراه آنان و بعد از آنان نیز هست.
*اگر این معنا از خلق مد نظر باشد دیگر این روایت به نسبه با ویژگی سوم امامت که در رابطه امام و انسان ها بود نیست بلکه مربوط به ویژگی چهارم امامت است که جلو تر به آن به شکل مفصل پرداخته میشود.
2-منظور از خلق انسان هاست:در این صورت یعنی امام قبل از خلقت انسان ها بلکه فاعل های مرید بوده و همراه و بعد از ایشان نیز میباشد پس یعنی اولین فاعل مرید امام بوده است.این معنا [متناسب است با دیگر روایات این باب و] نشان دهنده ویژگی سوم امام است.
باب ششم: بَابُ أَنَّهُ لَوْ لَمْ يَبْقَ فِي الْأَرْضِ إِلَّا رَجُلَانِ لَكَانَ أَحَدُهُمَا الْحُجَّة
روایت اول: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ ابْنِ الطَّيَّارِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ لَوْ لَمْ يَبْقَ فِي الْأَرْضِ إِلَّا اثْنَانِ لَكَانَ أَحَدُهُمَا الْحُجَّةَ.
روایت دوم: أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى جَمِيعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ الطَّيَّارِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَوْ بَقِيَ اثْنَانِ لَكَانَ أَحَدُهُمَا الْحُجَّةَ عَلَى صَاحِبِه
روایت سوم: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ كَرَّامٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَوْ كَانَ النَّاسُ رَجُلَيْنِ لَكَانَ أَحَدُهُمَا الْإِمَامَ وَ قَالَ إِنَّ آخِرَ مَنْ يَمُوتُ الْإِمَامُ لِئَلَّا يَحْتَجَّ أَحَدٌ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّهُ تَرَكَهُ بِغَيْرِ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَيْهِ.
روایت چهارم: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ الطَّيَّارِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ لَوْ لَمْ يَبْقَ فِي الْأَرْضِ إِلَّا اثْنَانِ لَكَانَ أَحَدُهُمَا الْحُجَّةَ أَوْ الثَّانِي الْحُجَّةَ.
الشَّكُّ مِنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ.
[همانطور که استاد نیز بیان فرمودند در این روایات بحث پیرامون تاریخ بشریت است که بشریت بدوم امام استقرار نداشته و اگر امام نباشد بشریت وانسان ها نیز نیستند و بحث دیگر در مورد اتمام حجت به نسبه با تک تک افراد نیست]
تا اینجا با توجه به این دو باب به ویژگی سوم یعنی رابطه امام با انسان ها در آن دو شکلی که داشت دقت شدحال در این جا به باب پنجم کتاب شریف کافی که در مورد ویژگی چهارم و رابطه امام با نظام تکوین است پرداخته میشود.
برسی روایات
ویژگی چهارم:ارتباط امام با نظام تکوین و هستی عالم.
در باب پنجم روایات اشاره به این مطلب دارند که نظام هستی بسته به امام است ودر این باره در روایات دو نوع تعبیر شده است تعبیر اول گوید که «لا تخلو الارض من الامام»تعبیر دیگر گوید که اگر امام نباشد«لساخت الارض»و این دو تعبیر در روایات نشان دهنده نوع ارتباط امام با نظام هستی است.
نکته مهم:در برسی روایات ما باید روایات را به شکل نظام مند و مجموعه ای در نظر بگیریم و برسی کنیم و نباید به شکل تکی به روایت نظر بیفکنیم زیرا در این نوع برسی به نتایجی میرسیم که درست نبوده زیرا با دیگر روایات در تضاد قرار میگیرد ولی اگر مجوعه ای به احادیث نگاه شود دیگر این مشکل پیش نخواهد آمد و کاری که مرحوم کلینی انجام داده است همین نگاه نظام مند است.
باب پنجم: بَابُ أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّة
تعبیر مرحوم کلینی در این جا عدم خلو زمین از حجت است.ذیل این باب مجموعه ای از روایاتی است که با توجه به آن مضمون مطلبی عمیق تر و فراتر از عنوان متخذ مرحوم کلینی را به ذهن میرساند و همراه با عنوان حداقلی ایشان نیست.همچنین با توجه به نزدیکی و همراهی مضمونی که مابین روایات دو باب چهارم وششم بود باید مرحوم کلینی این دو باب را در کنار یک دیگر مطرح میساختند ولی اینطور نشد ولی حضرت استاد(حفظه الله)در برسی این ابواب این دو باب را به جهت نزدیکی مضمون آنها در کنار یک دیگر برسی فرمودند.
روایت اول: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع تَكُونُ الْأَرْضُ لَيْسَ فِيهَا إِمَامٌ قَالَ لَا قُلْتُ يَكُونُ إِمَامَانِ قَالَ لَا إِلَّا وَ أَحَدُهُمَا صَامِت.
باید در ادامه معنای صامت مورد برسی قرار گیرد.
روایت دوم:عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ وَ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو إِلَّا وَ فِيهَا إِمَامٌ كَيْمَا إِنْ زَادَ الْمُؤْمِنُونَ شَيْئاً رَدَّهُمْ وَ إِنْ نَقَصُوا شَيْئاً أَتَمَّهُ لَهُم.
در این روایت علت وجود امام را امور دینی بیان کرده است و از این جهت وجود امام لازم است.نکته ای که باید به آن دقت شود این است که در این روایت بر خلاف عنوان از تعبیر امام استفاده شده است که این را میفهماند که منظور از حجت در عنوان همان امام است.
روایت سوم: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ رَبِيعِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُسْلِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَيْمَانَ الْعَامِرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا زَالَتِ الْأَرْضُ إِلَّا وَ لِلَّهِ فِيهَا الْحُجَّةُ يُعَرِّفُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ يَدْعُو النَّاسَ إِلَى سَبِيلِ اللَّهِ.
در این روایت نیز آن چه که باعث احتیاج به امام میشود بحث دین و هدایت ودعوت به صراط مستقیم است.
روایت چهارم: أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ قَالَ لَا.
این نیز همان مضمون روایات سابق را اشاره دارد.
روایت پنجم: علی بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَدَعِ الْأَرْضَ بِغَيْرِ عَالِمٍ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَمْ يُعْرَفِ الْحَقُّ مِنَ الْبَاطِلِ.
در این جا مضمون کمی تغییر کرده و عنوان عالم استفاده شده است.
روایت ششم: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ أَجَلُّ وَ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ يَتْرُكَ الْأَرْضَ بِغَيْرِ إِمَامٍ عَادِلٍ.
[در این روایت اشاره دارد که وصف عدالت نیز لازم است]
روایت هفتم: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أُسَامَةَ وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أُسَامَةَ وَ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ عَمَّنْ يَثِقُ بِهِ مِنْ أَصْحَابِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ: اللَّهُمَّ إِنَّكَ لَا تُخْلِي أَرْضَكَ مِنْ حُجَّةٍ لَكَ عَلَى خَلْقِكَ.
روایت هشتم: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَة عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ: وَ اللَّهِ مَا تَرَكَ اللَّهُ أَرْضاً مُنْذُ قَبَضَ آدَمَ ع إِلَّا وَ فِيهَا إِمَامٌ يُهْتَدَى بِهِ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ لَا تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى عِبَادِهِ.
از این روایت این به دست میآید که جناب آدم امام بوده است وعلت وجود امام بحث هدایت است.
روایت نهم: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَلِيِّ بْنِ رَاشِدٍ قَالَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع[1] إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ وَ أَنَا وَ اللَّهِ ذَلِكَ الْحُجَّةُ.
تا این جا تمامی روایات همخوانی با عنوان باب دارد ولی از روایت دهم به بعد مطلبی فراتراز عنوان مرحوم کلینی برداشت میشود.
روایت دهم: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَ تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ قَالَ لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَت.
تا قبل از این روایت رابطه ما بین زمین با توجه به اهل آن با امام مورد برسی قرار گرفته است یعنی مستقیم آن چه مد نظر بود زمین نبود بلکه زمین به عنوان زیستگاه بشر مد نظر بود ولی از این روایت به بعد مستقیم رابطه ما بین زمین و امام مورد برسی قرار میگیرد که اگر امام نباشد زمین ساخت لاهلها میشود و این نشان گر به هم ریزی در زمین است واین به هم ریختگی تکوینی را میگوید نه اجتماعی به جهت عدم وجود هدایتگر و تا قبل از این روایت آن چه مورد برسی بود جنبه هدایت گری امام بود ولی از این جا فرق میکند.
اگر به این مطلب دقت شود باید تبویب جناب کلینی تغییر کند زیرا تا قبل از این روایت مضمون باز هم مرتبط بود با دو باب قبلی که برسی شد یعنی باب چهارم و ششم و همان مضمون(ارتباط امام با انسان)را بیان میکرد ولی از این روایت ارتباط امام با زمین و تکوین و هستی مورد برسی است.
روایت یازدهم: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَ تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ قَالَ لَا قُلْتُ فَإِنَّا نُرَوَّى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهَا لَا تَبْقَى بِغَيْرِ إِمَامٍ إِلَّا أَنْ يَسْخَطَ اللَّهُ تَعَالَى عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ أَوْ عَلَى الْعِبَادِ فَقَالَ لَا لَا تَبْقَى إِذاً لَسَاخَتْ.
در این روایت با بیانی که حضرت در تصحیح قول راوی دارند اشاره به بحث تکوین دارند نه تشریع از همین باب قول راوی که بیان کننده بحثی تشریعی است را تصحیح میفرمایند.
روایت دوازدهم: عَلِيٌّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْمُؤْمِنِ عَنْ أَبِي هَرَاسَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَوْ أَنَّ الْإِمَامَ رُفِعَ مِنَ الْأَرْضِ سَاعَةً لَمَاجَتْ بِأَهْلِهَا كَمَا يَمُوجُ الْبَحْرُ بِأَهْلِه
منظور از ارض هر آنچه که در ارتباط با انسان است از عالم تکوین مد نظر است که با این بیان آسمان ها نیز شامل میشوند.
روایت سیزدهم: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع هَلْ تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ قَالَ لَا قُلْتُ إِنَّا نُرَوَّى أَنَّهَا لَا تَبْقَى إِلَّا أَنْ يَسْخَطَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْعِبَادِ قَالَ لَا تَبْقَى إِذاً لَسَاخَتْ.
این نیز همانند روایت یازدهم است.
سوالات اصلی
با توجه به روایت چند سوال باید مورد برسی قرار گیرد:
1-عبارت مرحوم کلینی در عنوان باب پنجم آیا وافی به مضمون روایات است یا خیر؟
ظاهرا مرحوم کلینی این روایت آخر را طوری فهمیده است که با عنوان همخوانی دارد یعنی اینکه این روایت پایانی(از روایت دهم به بعد)مطلبی بیشتر از روایت سابق ندارد.
اما این برداشت ایشان درست نیست بلکه روایات مطلبی فراتر و متفاوت با دیگر روایات را اشاره دارد و این دو دسته روایت های این باب هر کدام به دو نوع رابطه که یکی رابطه امام با انسان ها ودیگری رابطه امام با تکوین است اشاره دارد.
2-حال سوال دوم پیش میآید که آیا بین این دو دسته روایت های این باب رابطه ای وجود دارد یا خیر؟
در این جا سه قول و احتمال وجود دارد:
الف:بعضی عبارت «لساخت الارض»را به اهل معنا کرده اند.با این معنا دیگر بین این دو دسته روایات(روایت اول تا دهم و دهم به بعد)هیچ فرقی وجود نداشته و همهء این روایات اشاره به رابطه امام با انسان ها دارند.
ب:این دو دسته به کلی دو مطلب جدا از یک دیگر را میگویند یعنی دسته اول مانند باب چهارم وششم اشاره به ارتباط امام با انسان ها دارد و از روایت دهم به بعد به رابطه امام به نظام تکوین مشیر است و تعبیر ارض استعاره از خلقت عام است(اعم از انسان و سایر مخلوقات)
حال در این جا نوع رابطه امام با نظام تکوین علیت فاعلی است یا غایی یا نوع دیگری از رابطه محل بحث است که باید در فرصتی مناسب برسی شود.!ولی در کل ارتباط به شکلی است که اگر امام نباشد استقرار نظام تکوین به هم خواهد خورد.
ج:این دو دسته مطلب متفاوتی میگویند یکی نظام تکوین و دیگری انسان ها را مد نظر دارد ولی بی ارتباط نیز نیستند یعنی ارتباط امام با زمین به جهت ارتباطی است که زمین با انسان ها دارد واین نیز به خاطر این است که در این روایات گفته نشده است که اگر امام نباشد زمین نابود میشود بلکه زمین به هم خواهد ریخت واین اشاره دارد که بین امام و انسان ها رابطه مستقیم وجود دارد ولی بین امام و زمین رابطه ای غیر مستقیم وبه واسطه انسان هاست که وجود دارد.
این احتمال با احتمال اول فرق دارد زیرا در احتمال اول اصلا نوع ارتباط تکوینی نبود ولی این جا ولو غیر مستقیم ولی ارتباط تکوینی است با زمین.
[1] يعني الثالث عليه السلام.