-
امامت تبیینی 12
-
درس1.1
-
درس1.2
-
درس1.3
-
درس1.4
-
درس1.5
-
درس1.6
-
درس1.7
-
درس1.8
-
درس1.9
-
درس1.10
-
درس1.11
-
درس1.12
-
جلسه اول امامت تبیینی
مقدمه
غالبا ما بیشتر با مباحث تطبیقی امامت که یک جهت مباحث امامت است آشنایی داریم ولی باید در نظر داشته باشیم که این مبحث مهم جهت و وجهه تبیینی هم دارد.
اهمیت امامت:
امامت از نخستین مباحثی است که در اندیشه امامیه مسئله جدی به حساب آمده است و حاکم به نسبه دیگر مباحث در نظر گرفته شده است.در تاریخ به این مسئله اذعان شده است که اولین مبحث اختلافی در بین مسلمین[که باعث ایجاد جدایی دو گروه کلی در اندیشه اسلامی شده است]مبحث امامت بوده است.
تفاوت اصلی شیعه با دیگر فرق اسلامی در این بحث است که به موجب این مسئله راه شیعه از دیگران جدا شده است،با این که دیگر فرق هم به امامت نگاه و توجه دارند ولی تلقی ایشان از این بحث،بحثی عملی و سیاسی و مربوط به حوزه رفتار دانسته اند و نه حوزه اندیشه ولی شیعه تلقی فرهنگی و فکری از این مبحث مهم داشته است.
خط سقیفه تلقی ونگاهش حکومی و خلافتی بوده است واز همین رو اهل سنت[به شکل عقیدتی]وارد این بحث نشده اند وفقط در زمان محاجه و رویارویی شیعیان وارد این حوزه از مباحث امامتی شده اند.خوارج نیز تلقی عملی داشته وتا قرن دوم وتا زمان محاجه شیعیان وارد بحث عقیدتی امامت نشده اند.
پس تنها شیعه بود که به بُعد معرفتی امامت از همان ابتدا پرداخت وتا زمان معاصر هم آنرا پیگیری کرده است ودیگر فرق همانطور که اذعان داشته اند این رویکرد را وام دار شیعیان هستند واز قرن چهارم به بعد به این رویکرد نیز در عقائد خویش پرداخته وآنرا نیز مطرح کرده اند با این که خودشان امامت را به شکل معرفتی قبول ندارند.
اهمیت درون شیعی امامت:
یکی از محور های اساسی در اتحاد یا عدم اتحاد ما بین شیعیان نیز همین اصل است که از دلش مثلا بحث غلو خارج شده است که در آن از مبحث علم و دیگر شئون حضرات بحث گردیده ومورد چالش و اختلاف شده است.دیگر حیثیت این اصل که باعث اختلاف شده است در تطبیق جایگاه امامت بر افراد است که مابین فرق شیعه اختلاف به وجود آمده است.
از همان ابتدای نظر ورزی اعتقادی شاهد رویکرد های علمی به بحث امامت هستیم واین میرساند که از اولین مباحثی که مورد دقت اندیشوران شیعی بوده است این اصل بوده است.
رویکردهای معصومان در انتشار امامت
نکته ای که باید مورد دقت قرار گیرد این است که با توجه به قرائنی میتوان گفت که اهل بیت(علیهم السلام)از همان ابتدا دو رویکرد متمایز در انتشار این اصل پیش گرفته اند که این دو رویکرد به جهت دو هدف متمایز بوده است و موجب شده است که در تبیین مبانی امامت نیز این دو شکل بروز پیدا کند. با توجه به این مطلب این سخن که این دو رویکرد برای دوران پسا حضور است صحت نداشته بلکه در زمان خود حضرات این دو رویکرد در بین اصحاب وجود داشته است. این دو رویکرد همان امامت تبیینی و تطبیقی است.
الف:رویکرد تبیینی
این یعنی اهل بیت(علیهم السلام)از همان ابتدا گروهی از اصحاب را که فقهای محدثین باشند را با رویکرد تبیینی تربیت کرده وآموزش میدهندو به ایشان دستور میدهند که این معارف را چگونه مطرح کرده به چه افرادی بگویند و محل ورود روایاتی که اشاره دارد که احادیث اهل بیت(علیهم السلام)صعب مستصعب است[1] در این جریان است که اشاره دارد که بعضی از روایات برای همه افراد نیست وفقط خاص طیفی از امامیه است این نشان دهنده این است که در انتشار روایات دستور وآموزش میدادند که باید در مطرح کردن و انتشار روایات به مرتبه و درجه افراد نیز توجه شود توسط اصحاب وبرای هرکسی هر روایتی بازگو نشود و با این کار هدف گذاری در مورد توسعه معرفت امام صورت میگیرد.
ب:رویکرد تطبیقی
اهل بیت(علیهم السلام)گروه دیگری از اصحاب را به جهت مواجهه با جبهه رقیب پرورش میدهند.ایشان همان متکلمین هستند.[2]
این دو نوع رویکرد و دو دسته از افراد از نوع روش خود معصومان(علیهم السلام)فهمیده میشود وتاسیس خود ایشان اند که به جهت دو نوع از مخاطبین این دو دستگاه امامتی را مطرح کرده اند.
این روش از ابتدای قرن دوم تا آخرین سال های حضور وجود داشته است ودر زمان حضرت هادی(علیه السلام)اوج این معارف امام شناسی است و پس از غیبت نیز این دو رویکرد ادامه یافت ودر قم و بغداد میتوان این دو رویکرد را جدا از هم دید و بعد ها هر کدام یک از این منهج ها در افراد استمرار یافت مثلا منهج تبیینی با علامه مجلسی شیخ حر و قبل از ایشان با سید بن طاوس و منهج تطبیقی بعد از نوبختیان و شیخ مفید و سید مرتضی و شیخ طوسی در افرادی مانند علامه حلی ادامه یافت.زمان معاصر هم اینرا میبینیم در امامت تطبیقی افرادی همچون میر حامد حسین در لکهنو ودر مقابل در امامت تبیینی در کتاب ضیائ العالمین فتونی یا الامامه سید اسدالله شفتی و اثبات ولایت علامه نمازی این دو رویکرد ادامه یافته است.
*در زمان معاصر این دو منهج تا حدودی در هم آمیخته شده است.
با اینکه از حیث بروز امامت تطبیقی بروز بیشتری یافت ولی هر دو جریان ادامه دار بود.این دو رویکرد نقد هایی بر هم دارند واین اختلاف تا جایی است که دو نوع تعریف از امامت توسط ایشان ارائه میشود.!
هر کدام از این روش ها اقتضائتی دارد که باعث فرق میشود مثلا در رویکرد تطبیقی نمیتوان روایات را مبنا قرار داد ویا رویکرد تبیینی که فرا عقلی پیش میرود و باید هر کدام از این ویژگی ها و تفاوت ها مورد برسی قرار گیرد.
ویژگی های هر رویکرد
تفاوت ها:
1-غایت و اغراض:در این دو رویکرد دو هدف و رسالت جدا داریم.در حوزه تطبیقی امامت پژوه دنبال اثبات اصل امامت است ولی در تبین به دنبال اثبات این اصل نیست بلکه اثبات پیش فرض است و دنبال برسی جایگاه امامت است یعنی تازه وقتی رسالت امامت تطبیقی تمام میشود تازه رسالت رویکرد تبیینی شروع میشود.در تطبیق به دنبال پاسخ به شبهات هستیم ولی در تبیین آنچه مهم است حل متشابهات است.
*باید در نظر داشت که نمتوان در زمان حاضر همان رویکرد سابق وقدیمی را پیش گرفت بلکه نیاز مند تغییراتی به مقتضای حال هستیم.باید بیشتر توضیح داده شود اگر نیاز است.
2-روش شناسی:این دو رویکرد هر کدام به طور جدا در دو میدان جدا به امامت میپردازند.در روش هر کدام ازاین دو،منابع مختلف است و هر کدام بر اساس روششنان به یک سری از منابع متفاوت از هم رجوع کرده و بهره میبرند ولی این به معنای تباین منابع این دو نیست[بلکه بیشتر نوع استفاده و میزان بهره فرق دارد].در رویکرد تطبیقی هر چه منبع عام باشد بهتر است یعنی تا زمانی که بشود از قرآن که منبعی مورد اتفاق فریقین است بهره جست بهتر است تا استناد به روایات شیعی[این به جهت نوع ومخاطبیست که در این رویکرد وجود دارد که در ادامه به آن اشاره خواهد شد]ولی در روش تبیینی منابع هر چه خاص تر باشد نیکو تر است تا جایی که در این رویکرد به نوع تلقی اصحاب همچون جابر بن یزید و… به نسبه با معرفت الامام نیز پرداخته میشود و مورد برسی قرار میگیرد.
تفاوت دیگر روش شناسی این است که در رویکرد تطبیقی روش احتجاجی است و آن چه مورد قبول است منطق گفتمان ومواجهه است.این منطق گفتمان و رویکرد احتجاجی بر خلاف توهم بعضی از افراد منظور جدلی و اسکاتی نیست بلکه در روایات حتی این نوع ادبیات اسکاتی و اقنائی مورد ذم اهل بیت(علیهم السلام)قرار گرفته است.[3]
اما روش تبیینی منطق استدلالی و استنباطی است.در این رویکرد به دنبال تخاطب و گفتگو برای ایجاد معرفت برای افراد نیست که در نتیجه لازم باشد از یکسری از روایات چشم پوشی کرد مانند رویکرد تطبیقی که به جهت این مهم در بعضی موارد دست از یکسری از روایات میکشد.
3-مخاطب:در رویکرد تطبیقی مخاطب یا افرادی بیرون از شیعه هستند و یا افرادی اند که به این منزله هستند.در این نوع رویکرد امامت پژوه میخواهد آنچه برای خودش ثابت شده است را برای غیر شیعی نیز ثابت کند.
[استاد به مخاطب رویکرد تبینی نپرداختند].
4-رویکرد:بین این دو منهج در ادبیات فرق است تطبیقی ادبیاتی عام دارد ولی تبیینی خاص است.
5-کارکرد:در منهج تطبیقی دنبال امامت نطری هستیم و این کارکرد برای این منهج است هدف در این روش ایجاد معرفتی برای افراد است ومیخواهد باور باری غیر باورمندان محقق شود.اما در منهج تبیینی ایجاد معرفت اصل نیست واز همین رو دنبال به دست آوردن وجمع آوری یکسری مفاهیم نیست بلکه به دنبال این است که بر اساس معرفت اطاعت و تسلیم دربرابر معصومان(علیهم السلام)محقق کند و به طور کلی به دنبال ایجاد تولی و تبری در فرد است وفقط تئوری پردازی نیست.
[1] در کتاب بصائر الدرجات صفار قمی جلد اول باب یازدهم برای همین موضوع تبویب شده است.
[2] شیخنا الستاذ(حفظه الله(به طور کلی در تحلیل تاریخ اندیشه ای که دارند به این دو رویکرد اشاره کرده اند و مُبدء این نظریه هستند که در امامیه دو رویکرد کلی در بین اصحاب بوده است یکی محدثین متکلم و دیگری متکلمان محدث که این دو جریان با یکدیگر چالش هایی هم داشته اند.(رجوع شود به مقاله استاد در اینباره با نام کلام امامیه ریشه ها و رویش ها)
[3] رجوع شود به کافی شریف جلد اول ص 173 در این روایت مهم،روش مومن طاق به این جهت مورد توبیخ حضرت قرار میگیرد.